هرازگاهی با خود میاندیشم که راستی آیا برنده نبرد اسرائیل با فلسطینیان همواره طرف اسرائیلی نیست؟ آیا جنگ اخیر غزه غیر از شهادت نزدیک به ۲۰۰۰ فلسطینی از زن و مرد و کودک و پیر و جوان، زخمی شدن نزدیک به ۱۰ هزار نفر، ویران شدن صد درصدی چند هزار خانه، مسجد، مدرسه، بیمارستان و... دستاوردی برای اهالی غزه، حماس و سایر گروههای فلسطینی داشته است؟
در طرف مقابل نیز که رقم کشتهها و زخمیهایشان ممکن است از ۲۰۰ نفر تجاوز نکرده باشد و خسارت مالی آن چنان نیز برجا نمانده است. پس این جنگ تا کی و تا به کجا؟ آیا کار فلسطینیان به مثابه خودکشی نیست؟ گهگاهی هم تحلیلهای مردم عادی کوچه و بازار و حتی برخی از اهالی سیاست و همچنین برخی از رجال دین بر تردیدهایم در خصوص پیروزی فلسطینیان میافزاید.
لیکن با اتفاقاتی که این روزها در سرتاسر دنیا روی داده و همچنین با مقایسههایی بین این رویداد و برخی از اتفاقات تاریخی جهان معاصر و پیامدهای آنها، پرده شک و تردید از مقابل دیدگانم کنار رفته و دیگر بار تصوراتم را در این زمینه اصلاح میکنم.
همه ما میدانیم که در سال ۱۹۴۵ و در ماههای پایانی جنگ جهانی دوم، ایالات متحده آمریکا دو شهر ژاپنی هیروشیما و ناکازاکی را بمباران اتمی نمود و در نتیجه آن بیش از ۲۲۰ هزار نفر که عمدتاً غیرنظامی بودند، جان باختند. آثار و تبعات جسمی و روانی آن حمله ویرانگر هنوز در میان بازماندگان و نسلهای آتی ساکنان آن دو شهر و حتی در اکوسیستم و حیات گیاهی و جانوری مکانهای بمباران شده همچنان با وجود گذشت قریب به ۷۰ سال کمابیش باقی است.
اما آیا امروز احدی از پیروزی آمریکا در بمباران اتمی آن دو شهر سخنی به میان میآورد؟ آیا کسی در جهان یافت میشود که از خلبانان هواپیماهای آمریکایی به نیکی و با افتخار یاد کند؟ آیا آن اتفاق دولتمردان وقت ایالات متحده را در دیدگان جهانیان سرافکنده ننموده است؟
نمونهای نزدیکتر و ملموستر را مثال میآوریم. دیکتاتور پیشین عراق در طول دوران تاریک زمامداری خویش با زنده به گور کردن بیش از یکصد و هشتادهزار نفر از کردهای عراق و گرفتن جان بیش از ۵۰۰۰ نفر از مردم شهر حلبچه در چند دقیقه در جریان بمباران شیمیایی آن شهر در ۲۵ اسفند سال ۱۳۶۶ پنج روز مانده به وزیدن نسیم بهاری سال نو، ممکن است که در درون کاخ ریاست جمهوری و در میان خدم و حشم خویش به شادی و پایکوبی پرداخته باشد. اما آیا امروز هیچ انسان صاحب ضمیری در پهنه گیتی صدام حسین را پیروز آن وقایع میخواند؟ مگر نه این است که هرگاه و هرجا سخنی از ستمکاری و جنایت پیشه گی به میان آید، نام وی بر سر زبانها بوده و بر او و همقطاران بدسگالش نفرین فرستاده میشود؟
اکنون به قضیه غزه و مقاومت بر میگردیم. چهارمین ارتش مجهز دنیا با حمایتهای علنی و مخفی آمریکا و برخی دیگر از قدرتهای جهانی چه از نظر مالی و چه از نظر تسلیحاتی و لجستیکی و سکوت ذلیلانه برخی از حاکمان کشورهای اسلامی در مقابل مردمانی که در زیرزمین خانههای خویش موشک و راکت میسازند و قریب به ۸ سال است که سرزمین کوچکشان به زندانی بزرگ برای آنها بدل گشته و تنها از راه تونلهای زیرزمینی غذا، دارو و مصالح ساختمانی و سایر مایحتاج خویش را به درون سرزمینشان میبرند، قرار گرفته است.
این مردم که در مقابل دیدگان مدعیان حقوق بشر از ابتداییترین حقوق انسانی محروم گشتهاند چه میخواهند و چه میگویند؟ مگر غیر از این است که میخواهند از حق حیات آبرومندانه در سرزمین اشغال شده خویش برخوردار گردند؟
هرچه به روزهای اخیر جنگ اسرائیل با اهالی غزه نزدیک میشویم، میبینیم که سیمای اسرائیل و دولتمردان کودک کش آن به شیوهای روزافزون در انظار جهانیان به دیکتاتورهای ستم پیشه پیشین شبیه و شبیهتر میشود. از طرف مقابل اهالی غزه و گروههای مبارز فلسطینی هم روز به روز نزد ملتهای دنیا حق به جانبتر و موجتر نمود پیدا میکنند.
در اقصی نقاط دنیا و در شهرهای بزرگ در سراسر جهان از آمریکای شمالی و جنوبی تا ژاپن و کره و از شبه جزیره اسکاندیناوی تا آفریقای جنوبی و استرالیا، انسانهای آزادی خواه و نوعدوست به خیابانها میآیند و یکصدا دولت اسرائیل را به خاطر نسل کشی و گرفتن حق حیات از زنان و کودکان فلسطینی محکوم میکنند.
در حالی که دشمنان اسلام همواره به دنبال ترویج اسلام هراسی و نشان دادن چهرهای کریه از اسلام به جهانیان بوده تا از همین طریق ملتها را از روی کار آوردن اسلامگرایان ولو به شیوهای کاملا دموکراتیک برحذر دارند (نمونه آنچه در انتخابات الجزایر در سال ۱۹۹۱ و پیروزی جبهه نجات اسلامی، در همین فلسطین و در انتخابات سال ۲۰۰۶ و پیروزی حماس و رسیدن اسماعیل هنیه به مقام نخست وزیری و نهایتا مصر تونس و لیبی پس از بهار عربی شاهد بودیم) این گونه حمایت از مقاومت در سرتاسر دنیا خود یک پیروزی بزرگ به شمار میآید.
پزشک غیر مسلمان نروژی که تاب بازگویی جنایات اسرائیل را نداشته و همنوا با کودکان بیپناه غزه میگرید و در نامهای خطاب به اوباما به وی درس انساندوستی داد به زبانی دیگر گفت: فلسطین پیروز است.
استاد اسرائیلی انگلیسی رشته حقوق دانشگاه آکسفورد که در مصاحبه با BBC پرده از فریبکاریهای اسرائیل از یک سو و حسن نیت حماس و رهبران آن در برقراری صلح بر میدارد و ابراز میکند که اسرائیل هیچگاه به دنبال صلح با فلسطینیان و حل مسأله فلسطین نبوده است به بیانی دیگر بر پیروزی سیاسی و اخلاقی فلسطینیان صحه گذاشت.
از دیگر سوی در باریکه غزه عموم ساکنان کماکان تنها به مقاومت و حماس به عنوان تحقق بخش آرمانهای خویش مینگرند و این همه تلفات جانی و مالی اندکی از عزم جدی ایشان در پشتیبانی از مقاومت نکاسته است. اهل البیت ادری بما فی البیت. این بدین معنی است که دنیا باید در مقابل خواسته برحق ساکنان غزه سرتعظیم فرود آورده و کسی به خود اجازه ندهد برای ایشان بدون مشورت با آنان تعیین تکلیف کند.
کم نیستند خبرگزاریهایی که مایلند در هنگام مصاحبه با فلسطینیان یک کلمه از آنان در رابطه با ناامیدی از حماس و نارضایتی از مقاومت بشنوند. لیکن این آرزو تاکنون برایشان محقق نگشته است.
آنگاه که این حوادث و انفاقات را کنار هم میگذارم، یقین پیدا میکنم که دیر یا زود فریاد آزادیخواهی و ظلم ستیزی ملتهای آزاده جهان و اراده استوار فلسطینیان به ثمر خواهد نشست و اسرائیل و پشتیبانان مالی، نظامی و حقوقی آن و تمام کسانی که با فروبستن چشم بر جنایات بیشمار آن به نوعی به یاوری ظالم برخاستهاند هر اندازه هم مدعی دموکراسی و مراعات حقوق بشر باشند باز در دیدگان ملتها منفور جلوه نموده و تسلیم خواست ملتهای آزادیخواه و عزت طلب خواهند گشت.
فلسطینیان خواستار زندگی هستند و قَدَر نیز در این امر با ایشان همراهی خواهد نمود و این را شاعر تونسی ابوالقاسم الشابی چه زیبا سروده است:
اذا الشعب یوما اراد الحیاه فلابد ان یستجیب القدر
فلابد للیل ان ینجلی و لابد للقید ان ینکسر
نظرات
بدوننام
26 مرداد 1393 - 05:59مطالب خوب و منطقی است. اما تا کی باید این بچه های بیگناه کشته شوند. یا باید اسرائیلیها 4 یا 5 میلیون فلسطینی را بکشند یا باید فلسطینیها 4 یا5 میلیون اسرائیلی را بکشند که این غیر منطقی است . یا باید تا ابد جنگ کنند. که آنوقت پیروزی و شکست یعنی چه